زلفت چو به دلبری درآمد


زلفت چو به دلبری درآمد

بس کس که ز جان و دل برآمد
بس کس که ز جان و دل برآمد
هم رایت خوشدلی نگون شد
هم رایت خوشدلی نگون شد
هم دولت بی غمی سر آمد
هم دولت بی غمی سر آمد
دل گم نشود در آنچنان زلف
دل گم نشود در آنچنان زلف
کز فتنه جهان به هم برآمد
کز فتنه جهان به هم برآمد
کاندیشه به حلقه ایش درشد
کاندیشه به حلقه ایش درشد
کم گشت و چو حلقه بر در آمد
کم گشت و چو حلقه بر در آمد
چشم سیه سپید کارت
چشم سیه سپید کارت
در کار چنان سیه گر آمد
در کار چنان سیه گر آمد
کز کبر به دست التفاتش
کز کبر به دست التفاتش
پهلوی زمانه لاغر آمد
پهلوی زمانه لاغر آمد
چنان حذر من از غم تو
چنان حذر من از غم تو
آوخ که غم تو بهتر آمد
آوخ که غم تو بهتر آمد
در موکب ترکتاز غمزه ت
در موکب ترکتاز غمزه ت
بشکست در دل و درآمد
بشکست در دل و درآمد
بی رنگ رخ تو چون برد حسن
بی رنگ رخ تو چون برد حسن
ماه آمد و در برابر آمد
ماه آمد و در برابر آمد
هر خط که خریطه دار او داشت
هر خط که خریطه دار او داشت
در حسن همه مزور آمد
در حسن همه مزور آمد
حسن تو چو شعر انوری نیز
حسن تو چو شعر انوری نیز
گویی به مزاج دیگر آمد
گویی به مزاج دیگر آمد